مناره در معماری اسلامی
ماهیت مناره را می توان بر خلاف دیگر ساختمان های مذهبی اسلامی، مانند مسجد و مدرسه، بلافاصله و بی هیچ تردیدی تشخیص داد. پژوهش های ارزشمندی که صورت گرفته، این مطلب را به روشنی نشان می دهد. به طور کلی چنین به نظر می رسد که ارتباطی بین مناره و عملکرد آن برای گفتن اذان (فراخوان مومنان به نماز) وجود ندارد. پشت بام مسجد و یا حتی بلندی ساختمان محل مناسبی برای این منظور است. در طول زندگی پیامبر اکرم(ص)، بلال، غلام حبشی پیامبر، که صدای رسایش حکم اسطوره را یافت، مسئول فراخواندن مردم از این طریق بود. همچنان که در حدیث آمده است این امر به شکلی بس طبیعی رخ داد: «هنگامی که مسلمانان به مدینه آمدند از روی عادت و بدون هیچ گونه دعوتی، دور هم جمع می شدند و نماز می گزاردند.
برای رفع این کمبود مسلمانان روزی به گفت و گو نشستند و برخی شان در این میان معتقد بودند که «خوب است ما هم همانند مسیحیان، ناقوص داشته باشیم»، عده ای دیگر می گفتند «بیایید از شیپوری همچون شیپور یهودیان استفاده کنیم.»، عمر گفت: «چرا کسی را برای خبر کردن مردم نگماریم؟»، پیامبر فرمود: «بلال برخیز و مردم را به نماز بخوان.» این عمل برای یک نسل ادامه یافت. و این حقیقتی است که ثابت می کند مناره جزء ضروری مراسم اسلامی نیست. تا کنون جمعیت های اسلامی از کشمیر تا سودان، به ویژه وهابیون عربستان از ساخت مناره پرهیز می کنند چرا که آن را برای خود نمایی و غیر ضروری می دانند. دیگران نیز به مناره های به اصطلاح «پلاکانی» بسنده کرده اند که از چندین پله پهن بیرونی که به یک اتاقک بالای بام منتهی می گردد تشکیل یافته است. اینها باعث تداوم عملکردی مشترک در قرن اول اسلام شدند. در حالی که چنین ساختارهایی به وضوح کارآمد هستند، لکن در عین حال این شبهه وجود دارد که آیا همین موارد در مناره های بلند تر از 50 فوت نیز صدق می کند یا نه. صدای انسان نمی تواند بدون استفاده از تقویت های ماشینی، به راحتی به گوش برسد، به ویژه در مناطق شهری پر سر و صدا، و از بالای مناره های مشهوری مانند جیرالدا در اشبیلیه (سه ویل) اسپانیا یا منار قطب در دهلی.
مناره در معماری اسلامی
مناره در معماری اسلامی
پس اگر تردیدی در این کار کرد مناره وجود دارد، اهداف دیگر از برپاکردن آن چیست؟ اگر تحقیقات را به نمونه های اولیه در دنیای اسلام، به عنوان مثال آنهایی که تاریخشان به اواخر قرن چهارم هـ.ق بر می گردد محدود کنیم، به دنبال تجزیه و تحلیل های بر کم می توان به سه نظریه دست یافت. اولی: بررسی نقش مناره های ابتدایی در مجموعه تاریخی خاص خود، آن هم با این فرض که این نمونه ها پایه و راهنمایی برای تکامل شکل مناره شدند. نظریه دوم: بررسی نکات راهنمای موجود در واژگانی است که برای مناره استفاده می شوند و در واقع نوعی بررسی در ریشه یابی واژگان. نظریه سوم بر شکل مناره های اولیه و منابع بی واسطه آنها متمرکز است و بنابراین مستلزم این فرض است که دست کم نشانه هایی از عملکرد ابتدایی متناسب با این شکلها در دوره اسلامی سالم مانده باشد. با وجود این، هیچ یک از این مفروضات خالی از ایراد نیست، چرا که هر کدام از آنها با تناقض هایی همراه است، به خصوص در قرن های سرنوشت ساز اولیه که بسیاری از اندیشه های مربوط به مناره در روند تحولات بغرنج قرار گرفته است. به راستی که تاریخ اولیه مناره مملو از مشکلاتی است که تمایل فراوان نسبت به دستیابی به مدارک اولیه با کمک پیشرفت های بعدی و نه متون ادبی آن دوران، تشدید شده است.
گردآوری: معمارینه